بهمن 95
دوباره سلام امیرعلی شیر میخواست.رفتم. این پسرکوچولو الان پنج ماه و یازده روز داره.دیشب سر سفره خیلی هان و هون میکرد.مامانی گفت یه تیکه نون بهش بدین .چنان با ولع خورد که نگو.به قول خاله نرگس لثه هاش سفت شده.دو روزه برنج خیس کردم.امروز خشکشون میکنم برای ارد برنج و بهدشم پیش به سوی غذای کمکی. راستی دهه فاطمیه هست و روز اخر روضه مامانی برات یه روضه اضافه هم خوندن.برات نذز کرده بودم.سایز لباسات دو و سایز پوشکت سه شده.کم کمک اونام تغییر میکنه. میتونی در حد ده ثانیه بشینی.غلت در حد سه چهار بار بیشتر نزدی.پسر اروم و خوبی هستی.عشق منی. عصرا معمولا میریم خونه بابابزرگ.اخر شب دنبال امیرحسین میریم.دیشب بابا فوتبال داشت و امیرحسین اونجا خو...
نویسنده :
ماماني
10:08